خاطرات ان روزها
درباره وبلاگ

بيا به آفتابي نهج‏البلاغه برگرديم چرا نهج‏البلاغه را جدي نمي‏گيريم؟ مولا ويلا نداشت معاويه کاخ سبز داشت پيامبر به شکمش سنگ مي‏بست امام سيب‏زميني مي‏خورد البته به شما توهين نشود اسلام را بهانه کرده اند
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان شاهزاده پارسی و آدرس aftabkt.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 7
بازدید ماه : 33
بازدید کل : 6161
تعداد مطالب : 56
تعداد نظرات : 23
تعداد آنلاین : 1


شاهزاده پارسی
السلام علیک یا امام منتظری
سه شنبه 14 تير 1398برچسب:, :: 21:26 ::  نويسنده : اریایی        

سلام خدمت تمامي عزيزان  اميدوارم هر جا باشيد شاد باشيد و روي اين خاك مقدس به زيبايي زندگي كنيد  /من     عضو شوراي مركزي سوسياليست ها و رياست چند گروه سياسي فرهنگي ديگر  من به همراه ۵ نفر از دوستان عزيزم كه انها هم سوسياليست مي باشند در روز ۶/۱۰/88  مصادف با روز عاشورا حسيني در مراسم هفتمين روز رحلت جان سوز و باور نكردني ان مرد خدايي رهبر و مرجع تقليدمان منتظري كبير {ره}در حسينيه اعظم شهرستان ظلم ستيز نجف اباد حضور يافته   /ساعت حدود ۷ شب بود كه ناگهان تعدادي از بسيجيان منحرف با سنگ و باتوم به جمع كثير هواداران ان عارف بي نظير حمله برده و درگيري شديد ميان ۲ هزار نفر از پيشمرگان منتظري كبير {ره} و حدود ۱۰۰ نفر از بسيجيان قلابي و منحرف در گرفت كه تا ساعت ۱۱ شب به طور پراكنده ادامه داشت  /نمي حواهم وارد جزييات بشوم  /در ساعت ۱۱ شب من و دوستانم پس از چند ساعت مبارزه و فرار از دست نيروهاي ضد شورش در حسينيه ارشاد توسط مردم و عزاداران حسيني پنهان شديم ولي با شكستن حرمت حسنيه و وارد شدن با كفش توسط نيروهاي امنيتي در حالي كه مقاومت عزاداران را با زور و تهديد شكستند ما را دستگير و مستقيم به زندان دستگرد اصفهان بردند  حدود ساعت ۲ بامداد ما وارد زندان دستگرد اصفهان شديم  من كه از چند جاي بدن زخم برداشته بودم  و خيلي خسته بودم  به همراه دوستانم به زور و توسط ۳ مامور زندان به قسمت پذيرش براي نامنويسي برده شديم  حدود ۱ ساعت در اين قسمت هر چي تهمت ناروا بود شنيديم و سپس با سختگيري شديد و هل دادن ما ۵ نفر را به بند عمومي  ۰ ۱  فرستادند  /ان شب كابوس وار تمام شد  و ساعت ۷ صبح در حالي كه ۲ ساعت بيشتر استراحت نكرده بوديم زندانبان ما را مجبور كرد براي ورزش در دماي ۲ درجه زير صفر ۷ دي ماه به محوطه زندان برويم در ان روز زندانبان گفت كه اولين جلسه بازجويي از شما  بوسيله ۲ مامور امنيتي برگزار مي شود   در جلسه نخست بازجويي كه دو نفر اقاي نسبتا قوي هكيل انجام مي دادند از من سوالاتي درباره حضورم در جلسه ترحيم فقيه عاليقدر پرسيده شد و من در جواب خاطر نشان كردم كه اينجا ايران است  و هيچكس حق ندارد كه بگويد به مجلس ترحيم عزيزت برو يا نه و كسي را براي رفتن محاكمه نمي كنند  بازجو گفت به فكر خودت  دوستانت و خانواده ات باش و من در جواب گفتم فكر من و دوستانم و خانواده ام ايران هست  ازادي  /در ادامه بتزجو كه به شدت عصباني شده بود  يك سيلي محكم به گوشم زد و شروع كرد به شكنجه روحي و به فقيه عاليقدر  خودم  دوستانم توهين هايي زشتي نمود و مرا به سلول انفرادي تهديد كرد و گفت تو و دوستانت و تمام طرفداران ان مرد {فقيه عاليقدر }يك مشت انگل هستيد و بايد نابود شويد و من گفتم تو و دوستانت انگل هستيد و ايران و اسلام را به بيراهه رانده ايد /بازجويي حدود ۲ ساعت به طول كشيد و من را دوباره به سلولي تاريك و تنگ كه فق ط ۴ متر داشت بردند و من خوشحال از جوابهايم به ان بازجو خشن به اميد روزهاي بعد نشستم  /ادامه دارد   شاهزاده  لعنت بر یزیدیان زمان زندانی سیاسی باید ازاد گردد 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: